آیه 13 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

[28–13] (مشاهده آیه در سوره)


<<12 آیه 13 سوره قصص 14>>
سوره :سوره قصص (28)
جزء :20
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و بدین وسیله ما موسی را به مادرش برگردانیدیم تا دیده‌اش روشن شود و حزن و اندوهش به کلی برطرف گردد و نیز به طور یقین بداند که وعده خدا حق است، لیکن اکثر آنان از این حقیقت آگاه نیستند.

پس او را به مادرش برگردانیم تا خوشحال و شادمان شود و اندوه نخورد و بداند که حتماً وعده خدا حق است، ولی بیشتر مردم [که محروم از بصیرت اند این حقایق را] نمی دانند.

پس او را به مادرش بازگردانيديم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند كه وعده خدا درست است، ولى بيشترشان نمى‌دانند.

پس او را نزد مادرش برگردانيديم تا چشمان آن زن روشن گردد و غمگين نباشد و بداند كه وعده خدا حق است، ولى بيشترينشان نمى‌دانند.

ما او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهی حق است؛ ولی بیشتر آنان نمی‌دانند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

That is how We restored him to his mother so that she might be comforted and not grieve, and that she might know that Allah’s promise is true, but most of them do not know.

So We gave him back to his mother that her eye might be refreshed, and that she might no grieve, and that she might know that the promise of Allah is true, but most of them do not know.

So We restored him to his mother that she might be comforted and not grieve, and that she might know that the promise of Allah is true. But most of them know not.

Thus did We restore him to his mother, that her eye might be comforted, that she might not grieve, and that she might know that the promise of Allah is true: but most of them do not understand.

معانی کلمات آیه

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «13»

پس ما (اين‌گونه) او را به مادرش باز گردانيديم تا روشنى چشم او باشد و غم نخورد و بداند كه همانا وعده الهى حقّ است، ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

نکته ها

گاهى اوقات عناوين براى انسان، مزاحم و مانعند. مثلًا در اين ماجرا مادر موسى پذيرفت كه به عنوان دايه فرزندش را شير دهد؛ زيرا عنوان مادر، سبب قتل فرزند وآزار مادر مى‌شد.

پیام ها

1- وعده‌هاى الهى تخلّف ندارد. در آيه‌ى هفتم خداوند وعده داد كه نوزاد را به مادر برگرداند و در اين آيه مى‌خوانيم كه او را برگرداند. «إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ‌- فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ»

2- نوزاد، نور چشم مادر است. «كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها»

3- براى اهل حقّ، اهداف مهم است، نه عناوين. «فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ» سرانجام، فرزند به آغوش مادر بازگشت گرچه اين بار، مادر به عنوان دايه استخدام شد؛ ولى عنوان مهم نيست، برگشتن نوزاد مهم است.

4- مادر به واسطه‌ى ارتباط عميق با فرزند، بيشترين نقش را در زندگى او دارد.

«إِلى‌ أُمِّهِ» (در اين‌جا نامى از پدر موسى به ميان نيامده است.)

جلد 7 - صفحه 27

5- عاقبت، سختى‌ها بسر آمده و فراق به وصال خواهد انجاميد. «فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها» (پس از مدّت‌ها نگرانى و غم، سرانجام خداوند، موسى را به مادر بازگرداند. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»)

6- اگر خداوند بخواهد، يك فرد، مايه‌ى اميد و نور چشم دو گروه مخالف (خاندان فرعون و خاندان موسى) مى‌شود. «قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ‌- تَقَرَّ عَيْنُها»

7- انبساط و شادى، حزن و اندوه، در بينايى انسان تأثير دارد. «تَقَرَّ عَيْنُها» چنانكه در آيه‌ى 84 سوره‌ى يوسف، مى‌خوانيم: دورى حضرت يوسف، باعث نابينايى حضرت يعقوب گرديد. «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ»

8- ايمان به خداوند داراى مراحل و درجاتى است. مادر موسى بانويى مؤمنه بود، «رَبَطْنا عَلى‌ قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» امّا يك مؤمن نيز بايد به مرحله‌ى يقين و علم عميق برسد. «لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»

9- فلسفه و دليل بعضى حوادث، درك حقّانيّت وعده‌هاى الهى است. «لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»

10- اكثر مردم ظاهربين هستند و دركى از اسرار حكيمانه ونقشه‌هاى مدبّرانه‌ى خداوند ندارند. «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «13»

فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ‌: پس باز گردانيديم موسى را به سوى مادرش، كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها: تا روشن شود چشم او به فرزند، وَ لا تَحْزَنَ‌: و اندوهناك نشود به فراق، وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‌: و بايد بداند به علم مشاهده بدرستى كه وعده خدا راست و درست است. وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌: و لكن بيشتر قبطيان نمى‌دانند و نمى‌دانستند كه وعده الهى در هر چه دهد حق باشد و متشكك بودند در آن، به خلاف مادر موسى كه آن را از روى اعتقاد مى‌دانست و در وقوع آن شك نداشته به جهت ايمان او و الهام سبحانى؛ يا عالم نبودند به آنكه غرض اصلى از اين ردّ، علم مادر او بود به اين و ما سواى آن بر سبيل اتّباع بود. يا آنكه بيشتر مردمان هر عصر

جلد 10 - صفحه 110

نمى‌دانند كه وعده‌اى كه خدا دهد البته راست و درست خواهد بود، زيرا بيشتر مردم روزگار، منكر وحدانيت و قدرت سبحانى مى‌باشند.

خلاصه موسى عليه السّلام در دامن مادر تربيت مى‌يافت تا از سن رضاع به فطام رسيدم و بعد به مرتبه رشد و كمال قوت رسيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ «7» فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ «8» وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى‌ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «9» وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى‌ فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى‌ قَلْبِها لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «10» وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «11»

وَ حَرَّمْنا عَلَيْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‌ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ «12» فَرَدَدْناهُ إِلى‌ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «13»

ترجمه‌

و وحى كرديم بمادر موسى كه شير ده او را پس چون بترسى بر او پس بيندازش در دريا و مترس و اندوهگين مشو همانا ما باز گرداننده‌ايم او را بسوى تو و گرداننده‌ايم او را از فرستادگان‌

پس بر گرفتند او را كسان فرعون تا باشد براى آنها دشمن و اندوه همانا فرعون و هامان و لشگريان آن دو بودند خطاكاران‌

و گفت زن فرعون او روشنى چشم است براى من و تو نكشيد او را بسا باشد كه سود دهد ما را يا برگيريمش بفرزندى و آنها درك نميكردند

و گرديد دل مادر موسى بيتاب همانا نزديك بود كه آشكار كند او را اگر نه آن بود كه بند نهاده بوديم بر دل او تا باشد از گروندگان‌

و گفت بخواهر او كه برو از پى او پس ديدش از دور و آنها درك نميكردند

و حرام كرديم بر او شير دهنده‌ها را از پيش پس گفت خواهرش آيا دلالت كنم شما را بر خانواده‌ئى كه نگهدارى و تربيت كنند او را براى شما و ايشان باشند براى او خير خواهان‌

پس باز گردانديم او را بسوى مادرش تا روشن شود چشم او و اندوهگين نباشد و بداند كه وعده خدا راست است ولى آنها بيشترشان نميدانستند.

تفسير

در آيات سابقه گوشزد شد كه فرعون شنيده بود از بنى اسرائيل پسرى بوجود مى‌آيد كه زوال سلطنتش بدست او خواهد بود و لذا پسران نوزاد آنها را ميگرفت و ميكشت براى آنكه در مقابل تقدير الهى تدبيرى نمايد و خداوند در اين مقام ميفرمايد كه ما الهام نموديم بمادر موسى عليه السّلام كه تا ميتوانى امر او را مخفى بدارى او را شير ده و چون بترسى از ظهور امر او و آشكار شدن وجودش پس او را در صندوقى بگذار و در رود نيل بينداز و نترس از غرق شدن‌

جلد 4 صفحه 174

و بزحمت افتادن او و محزون مشو از فراق و دورى او همانا ما او را بزودى بتو برميگردانيم و بعدا بمقام رسالت او را فائز خواهيم نمود و اوامر الهى را امتثال كرد و گرفتند صندوق را كسان فرعون و نتيجه و عاقبت كار آنها اين بود كه موسى عليه السّلام بوده باشد براى آنها دشمن و موجب حزن و اندوه چون فرعون و وزيرش هامان و لشگريان آنان مردمان خطاكارى بودند كه معصيت خدا را مينمودند و خدا ميخواست آنها را تنبيه فرمايد و حزن بضمّ حاء و سكون زاء نيز قرائت شده و هر دو يك معنى دارد و لام در ليكون ظاهرا براى تعليل و واقعا براى بيان عاقبت است مثل آنكه ميگويند بزائيد براى مردن و بسازيد براى خراب شدن لذا آنرا لام عاقبت ناميده‌اند خداوند ميخواهد بفرمايد گرفتن آنها او را از آب مانند آن بود كه براى چنين غرضى انجام گرفته باشد و چون كسان فرعون صندوق را گرفتند و نزد او آوردند و طفل آشكار شد آسيه عيال او گفت اين كودك مايه دلخوشى و روشنى ديده ما است او را نكشيد چون علائم يمن و سعادت از چهره او مشهود و اميد بهره و نفع براى مادر او موجود است و اگر او را با ولادى براى خودمان قبول نمائيم سزاوار است چون ما اولاد نداريم و اين خوب طفلى است و آنها نميدانستند كه او چه خواهد كرد و دودمان آنها بدست او منقرض خواهد شد و خداوند محبّت او را بدل فرعون و آسيه انداخت و او را نگهدارى كردند در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه چون آسيه گفت او مايه سرور ما است فرعون گفت مايه سرور تو است نه من و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود قسم بآنكس كه باو قسم ياد كرده ميشود اگر فرعون اقرار ميكرد كه مايه سرور او است چنانچه زنش اقرار كرد خداوند هدايت مينمود او را بوسيله او چنانچه هدايت نمود زنش را بآن وسيله ولى او اباء نمود براى شقاوتى كه خدا برايش مقدر فرموده بود و چون مادر حضرت موسى صندوق را شبانه در آب انداخت و امواج نيل آنرا از نظرش دور نمود يكمرتبه دلش خالى از همه چيز جز مهر موسى عليه السّلام شد و ميخواست صيحه بزند و سرّ خود را آشكار كند كه عنايت الهى شامل حال او گشت و محكم فرمود دل او را بياد وعده خود و بند كرد آنرا بريسمان وثوق و ايمان بانجاز آن تا از مؤمنين و مصدّقين و واثقين بصدق مواعيد الهى باشد چنانچه در اكمال‌

جلد 4 صفحه 175

از امام باقر عليه السّلام به اين معنى در ضمن بيان اين قصه تذكر داده شده است و بخواهر حضرت موسى دستور داد كه دنبال صندوق برود و خبر آنرا بياورد و او رفت و از دور يا كنار نگاه ميكرد بآن و كسان فرعون او را نمى‌شناختند و متوجه بمقصودش نبودند و خداوند پيش از اين واقعه ممنوع فرموده بود بر حضرت موسى شير خوردن از پستان زنان شيرده را چون مراضع جمع مرضعه يا جمع مرضع بمعناى رضاع است و مراد ممنوعيّت ارتضاع از مرضعات است نه حرمت تكليفى كه متظاهر است و لذا زنانى را كه اطفال آنها را فرعون كشته بود چون حاضر نمودند براى شير دادن پستان هيچ يك را حضرت قبول نفرمود پس خواهرش گفت آيا دلالت نمايم شما را بخانواده‌ئى كه كفالت نمايند او را براى شما يعنى ميخواهيد دايه‌ئى بشما نشان دهم كه او را شير دهد از خانواده‌ئى كه بخوبى از عهده نگهدارى و تربيت او برآيند و آنها قبول كردند و مادر حضرت آمد و او پستانش را بخوبى گرفت و آنها خوشحال شدند و او را با حقوق كافى بمادرش مسترد داشتند كه شير دهد و براى آنها نگهدارى نمايد و او خوشحال شد بديدار فرزند و از حزن و الم فراق بيرون آمد و مشاهده نمود صدق وعده حق را و از علم اليقين بعين اليقين رسيد ولى بيشتر قبطيان يا مردم اين معرفت و علم را نداشتند و ندارند در جوامع روايت نموده كه چون خواهر حضرت گفت آن خانواده ناصح و مشفق باويند هامان گفت اين زن اين طفل و خانواده او را مى‌شناسد پس خواهرش گفت مرادم خير خواهان پادشاه بود و در سوره طه ضمن اين قصه حديث مفصلى از امام باقر عليه السّلام نقل شد كه مراجعه بآن موجب مزيد توضيح و تبيين اين آيات است.

جلد 4 صفحه 176

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَرَدَدناه‌ُ إِلي‌ أُمِّه‌ِ كَي‌ تَقَرَّ عَينُها وَ لا تَحزَن‌َ وَ لِتَعلَم‌َ أَن‌َّ وَعدَ اللّه‌ِ حَق‌ٌّ وَ لكِن‌َّ أَكثَرَهُم‌ لا يَعلَمُون‌َ «13»

‌پس‌ برگردانيديم‌ ‌او‌ ‌را‌ بسوي‌ مادرش‌ ‌تا‌ اينكه‌ چشمش‌ روشن‌ شود و محزون‌ نباشد و بداند ‌که‌ وعده‌ الهي‌ حق‌ ‌است‌ و ‌لو‌ اكثر ‌آنها‌ نميدانند حقّيت‌ وعده‌هاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌.

‌اينکه‌ وعده‌ اولي‌ خداوند ‌بود‌ ‌که‌ فرمود:

إِنّا رَادُّوه‌ُ إِلَيك‌ِ و انتظار وعده‌ ثانوي‌ داشت‌ ‌که‌ فرمود:

وَ جاعِلُوه‌ُ مِن‌َ المُرسَلِين‌َ و حضرت‌ موسي‌ ‌در‌ دستگاه‌ فرعون‌ عظمتي‌ پيدا كرد و ‌بر‌ مراكب‌ فرعون‌ سوار ميشد و باطراف‌ گردش‌ ميكرد و دائما نزد مادرش‌ و خواهرش‌ ميرفت‌ بعنوان‌ مادر رضاعي‌ و خواهر رضاعي‌ بآنها احسان‌ ميكرد ‌تا‌ بحد رشد و كمال‌ رسيد ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 13)- و به این ترتیب «ما موسی را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش

ج3، ص452

روشن شود و غم و اندوهی در دل او باقی نماند، و بداند وعده الهی حق است اگر چه اکثر مردم نمی‌دانند» (فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع